نکاتی که درباره بازیگری باید بدانیم

نکاتی که درباره بازیگری باید بدانیم

چه چیزی یک بازیگر را واقعاً عالی می کند؟  کار بازیگر این است که یک شخصیت فیلمنامه را زنده کند. تکنیک بازیگری برای هر کسی که بخواهد یک بازیگر جدی باشد بسیار مهم است.  تقلید از یک شخصیت یا حتی یک احساس بسیار آسان است، اما عمق آن کجاست؟  چگونه می توانید آنچه را که ممکن است به طور شهودی یافته اید، حفظ کنید یا دوباره تکرار کنید؟  اصلا میدونی چیکار کردی یا چطوری انجامش دادی؟ با این حال، این تکنیک به شما کمک می کند شخصیتی را پیدا کنید، که به نوبه خود نحوه برخورد شما با متن/اسکریپت/کلمه نوشته شده را نشان می دهد.  چگونه دیالوگ را زنده می کنید؟  چگونه می دانید چه انتخاب هایی باید انجام دهید؟  هدف یک بازیگر آموزش دیده تبدیل شدن به یک شخصیت سه بعدی کاملاً تحقق یافته با داستانی غنی است.  من باید باور کنم شخصیتی که شما بازی می کنید حقیقت دارد و یک کلیشه، یک کاریکاتور، یک نمایش خارجی نازک از کسی که به سختی شبیه یک انسان است نیست.  من باید باور کنم آنچه شما می گویید واقعی است و نمی خوانید، فریاد می زنید یا نظر نمی دهید. به منظور کمک به شما در درک، من ستون فقرات آنچه را که در RADA و در سرتاسر جهان تدریس میکنم به هنرپیشه های حرفه ای و دانشجو ارائه خواهم داد.  این مبتنی بر تکنیک بازیگری استانیسلاوسکی و هفت سوال او است که در طول سالها، من آنها را به 10 سوال کلیدی بازیگری تبدیل کرده ام که هر بازیگری باید به آن پاسخ دهد تا یک بازیگر خوب باشد. 1. من کی هستم؟ 2. من کجا هستم؟ 3. چه زمانی است؟ 4. من تازه از کجا آمده ام؟ 5. من چه می خواهم؟ 6. چرا من آن را می خواهم؟ 7. چرا الان آن را می خواهم؟ 8. اگر الان آن را دریافت نکنم چه اتفاقی می افتد؟ 9. چگونه با انجام چه کاری به آنچه می خواهم برسم؟ 10. بر چه چیزی باید غلبه کنم؟  اولین سوال مربوط به نوع فردی است که شما هستید.  مطمئنم اگر این سوال را از شما بپرسم، می توانید در مورد پیشینه خانوادگی، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ، خواهر و برادرتان به من بگویید.  شما می توانید آنها را با جزئیات توصیف کنید.  همچنین خانهای که در آن بزرگ شدهاید، چه شکلی بود، در داخل و خارج.  اتاق مورد علاقه شما، آنچه از پنجره اتاق خواب خود می دیدید، بوهایی که به یاد می آورید.  اولین خاطرات کودکی شما، نوع بازی هایی که انجام می دادید، تعطیلات خانوادگی.  تحصیلات، معلمان مورد علاقه شما، بهترین دوستان، زمان هایی که به مشکل برخوردید.  اولین بوسه شما، اولین شغل شما، علاقه ها و علاقه های شما، تأثیرات، نگرش ها، حکایات.  همه این تجربیات خوب، بد، خنده دار و جالب ما را به شکل امروزی در می آورند.  اکثر مردم با این همه خاطره مانند چمدان راه نمی روند.  آنها در وجود ما، ماهیچه های ما، ناخودآگاه ما نفوذ کرده اند و به ما اجازه می دهند که فقط باشیم، وجود داشته باشیم. وقتی شخصیتی را در تئاتر، تلویزیون یا فیلم بازی میکنید، باید همانقدر که خودتان را میشناسید، شخصیت خود را بشناسید، بنابراین میتوانید وجود داشته باشید و زندگی کنید.  البته این فقط به صورت جادویی اتفاق نمی افتد، و نه فقط از تمرینات تکامل می یابد.  به عنوان یک بازیگر باید آن خاطرات، حکایات و داستان های پس زمینه را بکارید. پس چگونه می توان یک شخصیت ساخت؟  خوب، ابتدا یک فیلمنامه خوب باید اطلاعات اولیه ای در مورد شخصیت شما به شما بدهد و همچنین آنچه شخصیت های دیگر درباره شخصیت شما می گویند یا فکر می کنند می تواند بسیار آشکار کننده باشد.  همه اینها باید استخراج و در یک دفترچه جداگانه یادداشت شود.  مرحله بعدی تحقیق است.  شما باید از طریق تحقیقات دقیق دریابید که تاریخ، اقتصاد، سیاست، موسیقی، هنر، ادبیات، تئاتر، فیلم، غذاها، مد، مذهب در زمان نگارش نمایشنامه چه چیزی بوده است تا بدانید که چگونه میتوانید داشته باشید.  زندگی کرده اید و تأثیرات شما چه بوده و چه کسانی بوده اند، همانطور که شما این چیزها را در زندگی واقعی می دانید.  منابع احتمالی شامل اینترنت، فیلمهای مربوط به دوران و یافتن تصاویر مناظر، و همچنین رفتن به موزه ها، گالری های هنری و عکاسی است.  ذهن خود را با تصاویر پر کنید - نه حقایق و ارقام.  هرچه درک احشایی شما بیشتر باشد، بهتر است. مرحله آخر در ساختن یک شخصیت، زمانی که فیلمنامه را پر کردید و تحقیقات خود را کامل کردید، این است که از تخیل خود استفاده کنید تا جزئیاتی را که جمع آوری کرده اید را به تصویر بکشید و آنها را زنده کنید.  قدرت و ضرورت تخیل خود را در روند بازیگری دست کم نگیرید.  بدون پشتیبان تحقیق و مطالعه نمی توانید از تخیل خود استفاده کنید.  همچنین نمی توانید از تخیل خود به تنهایی استفاده کنید. ممکن است در فیلمنامه توضیحی از اتاقی که قرار است در آن باشید، از جمله جزئیاتی مانند سبک و دوره مبلمان بیابید.  اما برای شما چه معنایی دارد؟  آیا قرار است شخصیت شما با محیط اطراف آشنا باشد؟  آیا اولین بار است که وارد این اتاق می شوید؟  آیا این یک کلبه دنج است؟  انبار انجماد؟  یک خیابان آشنا؟  ما معمولا بسته به محیط اطرافمان رفتار متفاوتی داریم.  شما باید رابطه خود را با محیط خود برقرار کنید زیرا این بر نحوه استفاده شما از خودتان تأثیر می گذارد.  به عنوان مثال، اگر خانه شما نبود، شروع به راه رفتن، دست زدن به زیور آلات و بالا بردن پاهای خود نمی کردید.  جغرافیا نیز تأثیر خواهد داشت: بازی در نقش فردی از آب و هوای بسیار سرد شمالی مانند نروژ یا روسیه با بازی در آب و هوای مدیترانه ای مانند ایتالیا یا اسپانیا متفاوت است. باید بدانیم چه فصلی است، چه سالی، چه زمانی از روز.  ما تمایل داریم در ماه های سردتر به گونهای متفاوت از روزهای گرم تابستانی رفتار کنیم.  همچنین اگر این قطعه در اوایل قرن قرار میگرفت، خودمان را متفاوت میگرفتیم.  باید توجه داشته باشیم که نمیتوانیم فیزیک مدرن خود را به نمایشی برسانیم که مربوط به دوره دیگری است.  مردم در آن زمان خود را به گونهای دیگر بیان میکردند و خم نمیشدند یا از حرکات مدرن استفاده نمیکردند. شما باید بررسی کنید که شخصیت شما چه کار کرده است، کجا بوده است.  وقتی روی صحنه یک ورودی ایجاد می کنید، نباید به نظر برسد که انگار از پشت پرده روی صحنه رفته اید.  حتی اگر این درست باشد، باید در حین تمرین تمرین می کردید که از کجا می آمدید - حمام، در حالی که دندان های خود را مسواک زده بودید؟  آشپزخانه در وسط پخت پای سیب؟  ماشین پس از گیر افتادن در ترافیک؟  خريد كردن؟  وضعیت شما قرار است در ورودی شما چگونه باشد؟  آیا در متن به شما می گوید؟  آیا کارگردانتان به شما اطلاع داده است که دوست دارند چه چیزی باشد؟  یا باید اختراعش کنی؟  قبلاً در صحنه چه اتفاقی افتاده است؟  تازه با هم دعوا کردی؟  آیا به تازگی از شما خواستگاری شده است؟  شرایط هر چه که باشد، همیشه باید همیشه شرایط قبلی خود را بدانید.  اختراع آن می تواند سرگرم کننده باشد، و هیچ ورودی نباید یکسان باشد.  فقط به زندگی واقعی فکر کنید: آیا همیشه هر شب به یک روش وارد خانه خود می شوید؟  نه. جایی که از آنجا آمده اید، روحیه شما را مشروط کرده است.این یک سوال کلیدی است.  «خواستن» یعنی به چه چیزی نیاز داری، نیتت، انگیزه ات، عملت چیست؟  شما هرگز نباید فقط برای اجرای یک صحنه روی صحنه بروید.  شما باید همیشه یک هدف داشته باشید.  اغلب در یک فیلمنامه خوب، یک هدف در صحنه نوشته میشود: پایان دادن به رابطه، خواستگاری، بیرون رفتن.  کنش شما میتواند از صحنهای به صحنه دیگر تغییر کند، اما همیشه باید کاری را انجام دهید که قرار است انجام دهید. مثلاً ممکن است در صحنه ای باشید که دیالوگ بسیار کمی دارید.  به جای اینکه بنشینید و کاری انجام ندهید، به خودتان یک عمل فیزیکی بدهید، که می تواند هر چیزی باشد که با دلیل شما برای حضور در آن اتاق مناسب باشد، از درست کردن سالاد گرفته تا لاک زدن ناخن هایتان.  حتی اگر از کاری که انجام میدهید دور شدهاید، تا زمانی که کاری انجام میدهید، زمانی که دیگر درگیر مکالمه نیستید، همیشه چیزی برای بازگشت دارید.  اهمیت این کار به این دلیل است که روی صحنه هیچ کاری انجام نمی دهید یا احمق به نظر نمی رسید.  باید زندگی روی صحنه داشته باشی، باید برای راه رفتن و حرف زدن هدف داشته باشی، وگرنه در خطر «فقط بازیگری» هستی که ساختگی است.  فراموش نکنید که سعی می کنید راستگو و سه بعدی باشید، و در زندگی واقعی، هیچ کس هرگز وارد اتاق نمی شود و دستانش را کنار هم می ایستد یا در حالی که دستانش را در دامان خود می نشیند و فقط صحبت می کند. شما باید همیشه یک توجیه قوی برای عمل خود داشته باشید.  بسیار خوب، شاید در زندگی واقعی ما همیشه توجیه قوی برای هر کاری که انجام می دهیم نداریم، اما، به خصوص در تئاتر، شما همیشه به آن نیاز دارید.  اکثر نمایشنامهها نسخهای تقویتشده از واقعیت را ارائه میکنند (این میتواند برای اجراهای ناتورالیستی و داستانهایی که در تلویزیون میبینیم، به ویژه در سریالهای سریال متفاوت باشد).  داشتن یک توجیه قوی به این معنی است که شما انگیزه قوی دارید. "اکنون" به شما یک فوریتی می دهد که در بازیگری و در هر درام بسیار مهم است.  شما باید بدانید که چرا انگیزه شما باید همین الان باشد، نه قبل از آن، نه بعداً بلکه اکنون.  چرا باید دو ساعت از این نمایشنامه بنشینیم، اگر شما آنقدر اذیت نمی شوید که پول یا خانه یا قدرت را به دست آورید؟ ریسک همیشه باید زیاد باشد.  وگرنه پس چی؟  عواقب نرسیدن به آنچه می خواهید همیشه باید برای شما بسیار مهم باشد.  اگر در بازی برای شما ریسکهای بالا مشخص نیست، باید آنها را اختراع کنید، در غیر این صورت متوجه میشوید که اصلاً از نتیجه کار ناراحت نیستید. این سوال ما را به چگونگی تجزیه یک اسکریپت راهنمایی می کند.  چگونه می دانید که چگونه خط را به جای اینکه چگونه باید خط را بگویید؟  تفاوت زیادی وجود دارد هنگامی که کار خود را مشخص کردید (سؤال 5) باید اقدام کوچکتر خود را انجام دهید که به آن "فعالیت" می گویند.  شما باید دریابید که چگونه میخواهید با صحبتهای خود روی طرف مقابل تأثیر بگذارید. یکی از راه های انجام این کار «عمل کردن» متن شما نام دارد.  فیلمنامه خود را به قطعات تقسیم کنید: هر بار که تغییر فکری جدیدی دارید، باید یک فعل متعدی پیدا کنید، یک فعل فعال، مانند التماس کردن، فریب دادن، افسون کردن، همدردی کردن (یک اصطلاحنامه خوب  اینجا بسیار مفید است).  به یاد داشته باشید که این تکنیک در مورد محتوای عاطفی آنچه می گویید یا احساس می کنید نیست، بلکه در مورد آن چیزی است که می خواهید طرف مقابل از نظر روانی احساس کند.  با انجام این فعالیتهای انتخابی، شما سعی میکنید به بازیگری که مقابل آن بازی میکنید احساس خاصی داشته باشید تا عمل خود را پیش ببرید. بنابراین، باید فکر کنید: چگونه می توانم با انجام چه کاری روی شخصیت دیگر تأثیر بگذارم؟  در این مرحله باید بدانید که شخصیت شما کیست و انتخاب افعال فعال شما باید بر اساس انتخاب شخصیت شما باشد و نه انتخاب شخصی شما.  اگر شخصیت من یک دختر جوان دوست داشتنی، باز، شیرین، حساس بود و دیالوگم این بود: "دیگر دوستت ندارم، فکر می کنم باید بروی"، فعل من با ویژگی های بالا مشخص می شود نه با خط واقعی.  خود  بنابراین باید افعالی مانند التماس کردن، همدردی گرفتن، استدلال کردن را انتخاب کرد، در مقابل افعالی که ممکن است نوع دیگری از شخصیت را منعکس کنند، مانند خواستن، تهدید کردن، صدمه زدن.  اگر در تمرین انتخابی جواب نداد، می توانید انتخاب خود را تغییر دهید.  هیچ چیز در ابتدا نباید در سنگ قرار گیرد. من دوست دارم این فرآیند را "امتیاز" متن شما بنامم.  همانطور که یک نوازنده یا خواننده برای دانستن اینکه چگونه آهنگ خود را بخواند یا بنوازد به موسیقی خود تکیه می کند، یک بازیگر نیز نحوه اجرای مونولوگ، صحنه یا بازی را در نظر می گیرد.  هنگامی که آن را انجام دادید، باید آن را به طور کامل بازی کنید، در غیر این صورت بسیار بی معنی است.  چالش اجرای آن است.  در ابتدا یافتن افعال مناسب زمان بر است، اما هنگامی که آنها را داشته باشید و آنها را در تمرین آزمایش کنید، نه تنها به اجرای خود نور و سایه می دهید، بلکه به عمق نیز می دهید.  این همچنین به این معنی است که شما مجبور نیستید با فکر کردن به نحوه بیان خطوط و آنچه باید احساس و عاطفه داشته باشید در یک اجرای کلیشه ای وحشتناک قرار بگیرید.  این تکنیک به شما این امکان را می دهد که بدون بازی کردن احساسات بیرونی آزاد و صادق باشید.  این واقعاً در مورد چیزهایی است که نمی گویید و اعتماد به این است که اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند. هر بازیگری همیشه باید یک مانع درونی و یک مانع بیرونی داشته باشد.  مانع بیرونی مقاومت (معمولاً شخصیت دیگر) برای به دست آوردن عمل شما است.  مانع درونی درگیری درونی شماست که همیشه باید آن را در یک صحنه بکارید حتی اگر ممکن است تغییر کند.  همیشه باید مشکلی وجود داشته باشد که سعی می کنید بر آن غلبه کنید.  اگر در زندگی به خود فکر می کنید، هرگز بدون مانع درونی نخواهید بود.  شما صحنههایی را روی صحنه یا صفحهنمایش دیدهاید که در آنها مانع درونی بهدرستی کاشته نشده است: شما با تعداد زیادی بازیگر مواجه میشوید که فقط فریاد میزنند، بیش از حد احساس میکنند و گاهی اوقات فقط بازی پرخاشگری میکنند.  اگر مانع درونی وجود داشته باشد، مثلاً خشم، ترس یا نفرت، پس چیزی برای مبارزه در صحنه دارید. بازیگران ممکن است بر این باور باشند که می توانند بدون آموزش رسمی انجام دهند.  اما من با بازیگرانی که آموزش ندیدهاند کار کردهام، که فیلم یا سریالی تلویزیونی را بر اساس ظاهرشان ساختهاند و دیدهاند که در تلاش هستند تا بتوانند کاری را که در اولین برداشت میتوانستند انجام دهند، بازتولید کنند.  توانایی طبیعی شما را تا اینجای کار میبرد، اما این بازیگران آموزش دیده هستند که میدانند چه کار میکنند و چگونه آن را انجام میدهند و میتوانند این احساسات را بعد از برداشت ایجاد کنند. برای تبدیل شدن کامل به یک شخصیت، برقراری ارتباط واقعی و عاطفی نیاز به کار سخت، تکنیک، و کارگردانی خوب دارد.  اما مخاطب نباید هیچ کدام از اینها را ببیند.  آنها نباید چیزی جز شخصیت سه بعدی کاملاً تحقق یافته درست در حقیقت لحظه ببینند.

ثبت آگهی